کد مطلب:36436
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:15
مفاهيمي همچون مرگ يا تاريكي وجودي هستند يا عدمي؟
در مورد مسئله شرور و بديها بايد گفت كه طبق نظر فلاسفه اسلامي تمامي بديها اموري عدمي هستند و شر و خير در جهان واقع و خارج دو گروه جداگانه را تشكيل نميدهند. عدم، هيچ و پوچ است و نميتواند در مقابل هستي، جاي خاصي داشته باشد و نابينايي و يا مرگ، شيء خاص و واقعيت ملموسي نيست كه در چشم نابينا باشد. مرگ نيز چنين است، بلكه نابينايي فقدان و نداشتن بينايي است. مرگ نيز فقدان حيات است و به خودي خود واقعيتي ندارد. همين طور تاريكي كه فقدان نور است. اساساً خوبي و بدي همچون هستي و نيستي است. خوبي عين هستي و بدي عين نيستي است. هر جا سخن از بدي است، حتماً پاي يك نيستي و فقدان در كار است. بدي و شر يا از نوع نيستي است و يا هستي است كه مستلزم نوعي نيستي است؛ يعني موجودي است كه خود به خود خوب است اما از آن جهت بد است كه مستلزم يك نيستي و شر است. ناداني، فقر، مرگ و تاريكي ذاتاً نيستي و عدمند. گزندگان، درندگان، ميكروبها و آفتها ذاتاً نيستي و شر نيستند، بلكه هستي هايي هستند كه مستلزم نيستي و عدمند، زيرا باعث مرگ يا از دست دادن عضو يا نيرويي ميشوند و يا مانع رشد استعدادها و رسيدن به كمال ميگردند. اگر گزندگان باعث مرگ نميشدند، از نظر ما بد نبودند اما زهر مار به خودي خود هيچ بدي ندارد و براي درخت و سنگ ضرري ندارد، بكله براي انسان و حيوان خطرناك است. مولوي گويد:
زهر مار، آن مار را باشد حيات
ليك آن، مر آدمي را شد ممات
پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد، اين را هم بدان
براي مطالعه بيشتر به مجموعه آثار استاد مطهري، ج1، ص 147 به بعد مراجعه كنيد.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.